تفاوت نظریۀ سیاسی "موعودگرایی آرماگدونیستی" و دیدگاه "حجتیه"

مقولۀ موعودگرایی که در حال حاضر در ایران در چهارچوب فرهنگ سیاسی مطرح است از اساس ارتباطی به دیدگاههای معروف به حجتیه ندارد.
مطرح کنندگان نظریه موعودگرایی آرماگدونیستی دو نظریه را به هم پیوند می زنند : پایان جهان (Apocalypse)  و منجی موعود (eschatological savior) .
Eschatology به معنای موعودگرایی و واژۀ savior بمعنای منجی است. معتقدان به نظریۀ  موعودگرایی می گویند : در برهه ای از "پایان جهان" منجی موعودی می آید و مانعِ از میان رفتن و نابودی تمدن و جهان می شود.
با توجه به این مقدمات دو دیدگاه "موعودگرایی آرماگدونیستی" و "حجتیه" دو مقولۀ کاملاً مجزا و منفک از یکدیگرند آما آنچه پیوند زنندۀ این دو دیدگاه است، اعتقاد به ظهور منجی عالم بشریت است.
بانیان نظریه موعودگرایی آرماگدونیستی بر آنند تا بر اساس این اعتقاد طبقۀ حاکمۀ جدیدی را در ایران پایه گذاری نمایند و برای نعل وارونه زدن و منتسب کردن آن به دیگران با ساختن مجموعه ای ساختگی به نام «راز آرماگدون» که مبحثی مجعول است جهت پوشش نظریات و افکارشان آن را به دیگران نسبت دهند.
آرماگدونیسم پشتوانۀ ایدئولوژیک طبقۀ حاکمۀ جدید در ایران است که با رشدی قارچ گونه در صدد تصرف مواضع قدرت در حاکمیت فعلی جامعه ایران تلاش می کند تا کلیدی ترین پستها و مسئولیتها را در اختیار گیرد .
اما دیدگاه «موعودگرایی آرماگدونیستی» بعنوان جامع دو نظریۀ "پایان جهان" و "موعودگرایی منجیانه" چگونه بوجود آمد؟!
حال به واکاوی پیدایش این نظریه در لایه های پنهان تاریخ ایران می پردازیم.
لازم است پیش از وارد شدن به این مبحث ، یادآور شویم : کسانیکه از موعودگرایی آرماگدونیستی که همانند اختاپوسی در ارکان نظام حاکم بر ایران دست اندازی نموده با برچسب حجتیه نام می برند یا سهواً ، اشتباه می کنند و یا عمداً ، آدرس غلط می دهند.
اگرچه دو دیدگاه "حجتیه" و "آرماگدونیسم" هر دو قائل به "موعودگرایی" هستند اما اساساً "حجتیه" فاقد تئوری سیاسی برای تشکیل حکومت بوده و هست و حکومت را خاصّ دوران ظهور می داند که توسط منجی موعود تشکیل خواهد شد و شرط ظهور را هم بسط و گسترش هرج و مرج و بهم ریختگی اجتماعی می داند ، این دقیقاً برعکس نظریه موعودگرایان آرماگدونیست است که شرط ظهور را تشکیل حکومت و فراهم آوردن زمینه های ظهور می دانند و بدین ترتیب در مفاهیم بنیادی این دو نظریه با هم تفاوتی فاحش و اساسی دارند.
طی سالهای اخیر آقای علی اکبر محتشمی پور در اظهار نظری فرقۀ مصباحیه را بعنوان فرقۀ جدیدی مبتنی بر آراء و نظریات حجتیه معرفی کرده بود .
در حالیکه ریشه های پیدایش و تکوین نظریه «موعودگرایی آرماگدونیستی» بر می گردد به پیش از انقلاب و زمانیکه آقای محتشمی پور در ایران حضور نداشتند و با یارانشان در کلاسهای درس حکومت اسلامی آیت الله خمینی در نجف اشرف حضور بهم می رساندند.
دروسی که آیت الله خمینی در مقدمۀ آن یادآوری می کرد : "امام زمان یعنی مهدی موعود هزار و چهار صد سال است که ظهور نکرده و چه بسا تا چند هزار سال آینده نیز ظهور نکند ، در دوران غیبت امام دوازدهم که کسی از انتهایش خبر ندارد و حتی خود امام غائب هم نمی داند زمانش کی فراخواهد رسید و زمان ظهور تنها به اذن و ارادۀ خداست تکلیف احکام دین چه میشود؟ در نتیجه در دوران غیبت فقیه دارای ولایت نوعیه است و بر اساس برخی اخبار و احادیث منتسب به ائمه إن العلماء ورثة الأنبياء یعنی در امر تشکیل حکومت فقها و علماء همان تکلیفی را دارند که پیامبر داشته (نه همان درجه بلکه همان تکلیف)" فلذا   آیت الله خمینی اندیشۀ سیاسی اصل ولایت فقیه را در دوران غیبت استنباط کرد.
آقای محتشمی پور در آن دوران در حوزۀ نجف در حال فراگیری این دروسی بود که آیت الله خمینی به تدریس آن ممارست می ورزید و درست در همان زمان بود که دیدگاه "حجتیه" برای تقابل با "بهائیت" و علیه بهائیت فعالیت می کرد.
از نقطه نظرات آقای علی اکبر محتشمی پور اینطور به نظر میرسد که احساس خطر ایشان از تسخیر مواضع نظام بدست "پیروان نظریه موعودگرایی آرماگدونیستی" باعث گردید که این امر را منسبت به محمدتقی مصباح یزدی (مصباحیه) نمایند و این تفکر را همان حجتیه اما در بیان جدید در اذهان عمومی خاطر نشان سازند.
اما همانطور که پیشتر یادآور شدیم ؛ نظریه "موعودگرایی آرماگدونیستی" و دیدگاه"حجتیه" دو مقوله کاملاً منفک و مجزاء از یکدیگرند. اولی یک نظریه سیاسی بشمار می رود و هیچ ارتباطی به حجتیه ندارد.
محمد تقی مصباح یزدی را اگر نتوانیم واضع نظریۀ سیاسی "موعودگرایی آرماگدونیستی" بنامیم ولی قطعاً یکی از سخنگویان آن می توان بشمار آورد.
اعتقاد به منجی موعود در ادیان آسمانی (نظیر آئین یهود ، مسیحیت ، اسلام و ... ) و در میان باورهای اقوام کهن بشری همواره بعنوان یک اعتقاد وجود داشته ،اما پرداختن به این مقوله نیازمند مباحث کارشناسی در حوزۀ مطالعات تطبیقی ادیان است ؛ بطورکلی معتقدان به ظهور منجی موعود یکی از علائم انقراض جهان را ظهور منجی عالم بشریت دانسته و بروز حرج و مرج و از هم پاشیدگی نظم اجتماعی در جوامع بشری را از علائم دیگر ظهور بر می شمرند.
ادامه دارد ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر