پیشتر به همزمانی حضور سیّدحسین نصر و هانری کُربَن فرانسوی در ایران و وجود مرکزی با عنوان انجمن ایران - فرانسه اشاره کردیم .
با تأسیس انجمن شاهنشاهی فلسفه اشخاصی نظیر سیّدحسین نصر و هانری کُربَن فرانسوی ، داریوش شایگان و سیّداحمد فردید مهینی یزدی که اهل تحقیق و تفحص بودند و به نحوی از انحاء تعلق خاطری به نگارش و چاپ و انتشار متون فلسفی داشتند دست به انتشار کتابهای متعددی در این زیرمجموعۀ فلسفی زدند.
انجمن شاهنشاهی فلسفه مجموعه ای آکادمیک بشمار میرفت و هانری کربن فرانسوی تلاش می کرد فلاسفه ای که به اندیشۀ راهنمای ایرانشهری علاقه مند بودند را به این مکان دعوت کند و جلساتی نیز داشته باشند و خانم فرح دیبا ریاست افتخاری مجموعۀ انجمن شاهنشاهی فلسفه و بخش انتشارات آنرا برعهده داشت.
از سوی دیگر کسانیکه به سیدحسین نصر مربوط می شدند دست اندرکار مراکز فلسفی در ایران بودند و غالباً از افراد شهیر و چهره های شناخته شده بشمار می رفتند ، در همین زمان سیدحسین نصر با حفظ سمت ریاست دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران عهده دار ریاست دانشگاه پلی تکنیک شد و بعدها بعنوان رئیس دفتر خانم فرح دیبا به فعالیت ادامه داد.
انجمن شاهنشاهی فلسفه در جهت بسط و توسعه اندیشۀ راهنمای ایرانشهری سرگرم بررسی و تنظیم متون فلسفی مربوط به دوران ایران قبل از اسلام بود.
به موازات انجمن شاهنشاهی فلسفه بطور همزمان مرحوم استاد پورداوود که پیشتر نیز گفتیم بکار تعلیم روخوانی اوستا ، آشنایی با متون زرتشتی ، ترجمۀ این متون به زبان فارسی ، انتشار متون ترجمه شده و ایجاد چاپخانه ای که بتواند خط اوستا را باز نشر کند مبادرت می ورزید .
از یکسو این انجمن با هدف بسط و گسترش اندیشه ایرانشهری ، از سوی دیگر مرحوم استاد پورداوود با ترجمۀ متونی که به زبانهای اوستایی و یا زبانهای وداعی و کهن ماقبل زبان دَری نوشته شده بود ،می کوشیدند لغت نامه ای شامل ریشه یابی واژگان پهلوی و اساطیر ایران پیش از اسلام منتشر کنند و سرانجام موفق به انجام این کار نیز شدند.
تمرکز اندیشۀ راهنمای ایرانشهری در جریانات فکری آن دوران تنها معطوف به مباحث فلسفی نبود بلکه به آرمانگرایی نیز می پرداخت.
منظور از آرمان گرایی چیست ؟
این جریان فکری آرمانگرا صرفنظر از دیدگاههای فلسفی به تاریخ ، بستر تاریخ را امری دوره ای و سیکلیک بشمار می آورد و به تعریفی که مارکس از تاریخ ارائه می کرد اعتقادی نداشت.
در واکاوی این دیدگاه آرمانگرا به تاریخ و رویدادهای آن یک نظریه مطرح است ؛ تاریخ بستری است که جامعه بشری درآن بستر در حال حرکت است و نیروی خارق العاده و ناپیدایی جامعه را هدایت می کند و پیشرفت در جوامع بشری ناشی از غامضه ای است که در آن جوامع ایجاد میشود و هنگامیکه آن غامضه حل شد، جامعه یک مرحله رو به جلو حرکت می کند.
هگل بستر تاریخ را ناشی از تز و آنتی تز می دانست؛ که در نتیجۀ ایجاد غامضه ای ناشناخته بوجود می آید و از جدل منطقی میان تز و آنتی تز ، سنتز حاصل میشود بدین ترتیب تاریخ بشری یک مرحله فراتر رفته و مجموعه تز و آنتی تز و سنتز ناشی از آن را، دوران گذار به مرحله دیگری از بستر تاریخی بشمار می آورد که هربار در نتیجۀ ایجاد غامضه ای در بستر تاریخ (تز) آنتی تزی ظهور می یابد و بدین ترتیب مجموعه ای از سنتزهای متشکل از تز و آنتی تز بصورت زنجیره ای بهم پیوسته ادامه می یابد و به این ترتیب دیالکتیک تاریخ که نیروی پیش برندۀ تاریخ در این بستر بشمار می رود ، ایجاد می گردد.
با این دیدگاه ، هگل پیشبرد اهداف جامعه بشری در بستر تاریخی را متأثر از دخالت روح آدمی می دانست در حالیکه مارکس معتقد بود که روح در بستر تاریخ دخالت ندارد بلکه آنچه بستر تاریخی را معنا و مفهوم می بخشد متریالیسم تاریخی است که به خودی خود حامل نیروی پیشبرنده و هدایت کننده است .
در برابر دیدگاهها و نظریات مطرح شده دیدگاه های دیگری مطرح است که تعاریف دیگری از تاریخ ارائه می کند ؛ بدین ترتیب که : بستر تاریخ را از لحظه آفرینش تا پایان جهان نه یک خط ممتد دنباله دار بلکه ادوار تاریخ را به حلقه های یک فنر متشبه می سازد ، هر حلقه یک سیکل بشمار می رود و تاریخ سیکلیک یا تاریخ حلقوی ، بدین معناست که هر برهه ای از تاریخ دارای مدت زمانی معین معادل تقریباً هزار سال است که یک دوره یا عصر تاریخی قلمداد می گردد.
در پایان هر دورۀ هزار ساله مرحلۀ جدید یا سیکل جدیدی آغاز می گردد و به همین ترتیب ادامه دارد و در هر دوره ای یک نیروی پیشبرنده و مدیریت کننده اداره تحولات تاریخی را برعهده دارد و با پایان هر سیکل که به آغاز دورۀ جدید می انجامد غروب و طلوعی در بستر تحولات تاریخ بشری بوقوع می پیوندد.
غروب در بستر تحولات تاریخی یعنی افول ، اضمحلال و انحطاط و طلوع یعنی حیات تازه و ظهور مجدّد ، با این تعریف کسی که می آید و نوید و بشارت برهۀ جدید تاریخی را می دهد منجی موعود بشمار می رود.
بر اساس این دیدگاه ، هر عصر تاریخی با ظهور منجی موعود آغاز میشود.
برمبنای این نظریخ پایان هر سیکل تاریخی دوران تاریکی و دوران انتظار ظهور منجی موعودی است که بشارت دهندۀ دوره جدیدی از تاریخ بشریت خواهد بود.
دیدگاه دوره ای به بستر تحولات تاریخی بشر در بردارندۀ مفهوم موعودگرایی است ؛ دیدگاه موعودگرایی از نقطه نظری که بیان شد صرفاً اختصاص به ادیان ابراهیمی و اسلام و مذهب تشیع ندارد بلکه در ادیان آسمانی دیگر نظیر آئین زرتشت و مسیحیت نیز اعتقاد به ظهور منجی موعود وجود دارد.
در متون کهن بدست آمده در حبشه با قدمتی ۲۰۰۰ ساله ، حضرت عیسی بن مریم (مسیح) شاگردان خود را به فراگیری متون زرتشتی ارجاع داده اند چرا که متون زرتشتی از منابع کهن پیرامون مباحث موعودگرایی بشمار میروند.
گاهاً در برهه ای از تاریخ تحولی عظیم صورت میگیرد که آن تحول آغازگر جهان بینی جدید حاکم بر جوامع بشری است و چنانچه هزار سال بطول انجامد در انتهای آن دوره تاریخی دوران جدیدی آغاز می گردد که می تواند هزار سال بطول انجامد و سرانجام با ظهور منجی موعود ، عصر گذشته تعطیل و دوران جدیدی از تاریخ آغاز گردد؛ با این تعریف ، دوره های تاریخی در عرض هم قرار ندارند بلکه مانند حلقه های یک فنر در طول هم و هر حلقه در مرتبه ای بالادست تر از حلقه پیشین قرار دارد.
هانری کُربَن فرانسوی با توجه به جهان بینی اسماعیلی و تاریخ سیکلیک ، فلسفۀ موعودگرایی را بر اساس هزارهای سیکلیک مورد بحث و توجه مشبع و مبسوط قرار داد.
وی فلسفۀ موعودگرایی را با ارجاع به متون کهن باقیمانده از آئین زرتشت و آموزه های بجامانده از آن بازسازی کرد.
آیا بنابر گفتۀ فردید؛ وی با مارتین هایدگر هم سخن بود ؟
هایدگر می گوید : «ما در پایان جهان قرار داریم.»
در حالیکه سیّداحمد فردید مهینی یزدی تعریف دیگری از پایان جهان دارد.
وی می گوید : « تاریخ زمانی آغاز شد که بشر شروع به کتابت کرد و پیش از آن ماقبل تاریخ است.»
کتابت معیار کافی برای سنجش نقطه آغازین تاریخ بشمار نمی رود چراکه اسطوره ها یا همان داستانهایی که بشر بصورت سینه به سینه نقل کرده با کشف شیوۀ نگارش به کتابت در آمده و اسطوره های ماقبل تاریخ نیز تدوین گردیده باتعریفی که فردید از تاریخ ارائه می کرد اسطوره های تاریخی چنانچه مبنای احتساب تاریخ آغاز کتابت باشد جزئی از تاریخ بشمار نمی رود.
از سوی دیگر علاوه بر کتابت ، واقعه نگاری نیز توسط بشر صورت میگرفت.
تاریخ چیست ؟
تاریخ عبارت است از منطق پیوسته میان رخداد وقایع و تأثیر آن وقایع بر جوامع بشری و تحول جامعه بشری ناشی از ماوقع رخدادها.
شیء چیست ؟
در فلسفه شیء عبارت است از وجود که هستی شیء را تشکیل می دهد و ماهیت که چگونگی آن را تشکیل می دهد.
مجموعۀ وجود (هستی) و ماهیت (چگونگی) ، موجود نامیده میشود.
موجودات ، وجود (هستی) شان مانند یکدیگر است اما تباینشان بواسطۀ تفاوت ماهیتشان است .
با تعریفی که ارائه شد آدمیزاد نیز یک موجود است که "هست" یعنی وجود و هستی دارد.
ماهیت آدمیزاد چیست ؟
ماهیت آدمیزاد با ماهیت سایر اشیاء و موجودات فرق دارد. اشیاء ماهیت نامتغیر دارند در حالیکه آدمیزاد دارای حالات گوناگونی است که هر لحظه در حال تغییر است ؛ آدمیزاد از دو بعد فیزیک و متافیزیک تشکیل شده است ؛ فیزیک آدمیزاد در حال تغییر است چرا که مادّه و فیزیک به مرور زمان دچار فرسودگی میشود اما متافیزیک انسان به حالات درونی انسان اطلاق می گردد که آن نیز دم بدم در حال تغییر و دگرگونی است و تحولات شخصیتی انسان در گذر زمان ناشی از بعد ماهیتی وجود انسان است که وی را از سایر موجودات متمایز می سازد.
آدمیزاد بر مبنای ارزیابی فلسفی چیست؟
وجود و هستی آدمیزاد از دو جنبۀ فیزیک و متافیزیک تشکیل شده است ؛ به طریق اولی ماهیت انسان نیز از دو بعد تشکیل شده است ؛ ماهیت متافیزیک انسان متغیر و دینامیک است و استاتیک نیست برخلاف جنبۀ فیزیک که نسبتاً استاتیک است ؛ تغییرات بعد فیزیک بدیع است .
امّا تغییرات متافیزیک سریع و دائماً در حال نو به نو شدن است.
به این اعتبار ماهیت انسان مجموعۀ تغییر و تحولاتی است که هر فردی از ابناء بشر از "لحظه تحول" تا "لحظۀ مرگ" دارد. (ماهیت ادمیزاد – تاریخ افراد)
تاریخ بشری ، مجموعه و برآیند کل ماهیت ابناء بشر است، با این اوصاف کل تاریخ بشری ماهیت جوامع بشری را تشکیل می دهد که دائماً در حال تغییر است بعبارتی تاریخ به بررسی تحولات بشری در عرصه اجتماع نیز اطلاق می گردد .
ادامه دارد ...
گردآورنده : دکتر سیّدمصطفی آزمایش
گردآورنده : دکتر سیّدمصطفی آزمایش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر